چرا روشنفکران با سرمایه داری مخالفند ؟

عزت‌الله فولادوند

شگفت است كه روشنفكران اينچنين با سرمایه داری مخالف اند. ديگر گروههای قابل مقايسه با آنان از نظر منزلت اجتماعي اقتصادي، به اين شدت و به اين نسبت، مخالفت نشان نمي دهند. بنابراين، روشنفكران از حيث آماري، غير عادي و خلاف قاعد ه اند. البته همة روشنفكران «چپ» نيستند، و مانند گروههاي ديگر، طيفي از عقايد شان وجود دارد. ولي در مورد آنان، اين طيف به چپ سياسي ميل ميکند. مقصود من از روشنفكران، همة مردم هوشمند يا در حد معيني از تحصيلات نيستند، بلكه غرض كساني اند كه در حرفه و شغلشان با ايده ها و انديشه ها در قالب واژه ها سروكار دارند و به موج واژه هايي كه ديگران دريافت ميكنند شكل مي دهند. از جمله اين واژه پردازان بايد از شاعران، داستان نويسان، ناقدان ادبي، روزنامه نگاران و بسياري از استادان دانشگاه ياد كرد. ولي كساني كه عمدتاً اطلاعاتي از حيث كمّي يا در قالب رياضي توليد ميكنند وانتقال مي دهند (كه به آنان عدد پردازان مي گو ييم)، يا كساني مانند نقاشان و مجسمه سازان و فيلم برداران كه در رسانه هاي بصري به كار مشغولند، از آن زمره نيستند. صاحبان اينگونه شغلها، برخلاف واژه پردازان، بيش از نسبت عادي با سرمايه داري مخالفت ندارند.مركز واژه پردازان دانشگاهها، رسانه ها و بوروكراسي حكومتي است. واژه پردازان در جامعه سرمايه داري وضعشان خوب است. و از آزادي وافر براي بيان و تبليغ و خواندن و به بحث گذاشتن انديشه هاي نو برخوردارند. تقاضا براي مهارتهايي كه در شغلشان كسب كرده اند وجود دارد، و درآمدشان از ميانگين بيشتر است. پس چرا اینگونه بي تناسب با سرمايه داري مخالفند؟ حتي بعضي از داده ها حكايت از آن دارند كه روشنفكر هر چه موفق تر باشد، احتمال مخالفتش با سرمايه داري بيشتر است. اين مخالفت گرچه عمدتاً از» چپ» سرچشمه ميگيرد اما منحصر به آن نيست. « ييتز » و« اليوت »و «پاوند» نيز از جناح راست با جامعه دارای اقتصاد بازار مخالفت ميكردند.

مخالفت روشنفكران واژه پرداز با سرمايه داري واقعيتي مهم و پرمعناست. روشنفكران به تصورات و تصويرهاي ما از جامعه شكل مي دهند و راههاي مختلف سياستگذاري را براي بوروكراسي ها به زبان مي آورند و با نوشته ها و شعارهاي شان زبان و كلامي به منظور ابراز افكار در اختيار ما مي گذارند. بنابراين، بويژه در جامعه اي كه به طور روز افزون به بيان و اشاعة اطلاعات وابستگي پيدا ميكند، مخالفتشان مهم است.در جستوجوی علت اين نسبت بزرگ روشنفكران مخالف سرمایه داری، بايد ميان دو نوع تبیين فرق بگذاريم. در یكی، به عاملي منحصر به فرد در روشنفكران ضدسرمايه داری برمی خوريم.

در نوع دوم تبيين، عاملي مشخص مي شود كه نيرويي است كه روشنفكران را به سوي آراء ضد سرمايه داری مي راند. اينكه اين نيرو روشنفكر خاصی را واقعاً به ضديت با سرمايه داری برانگيزد، البته به ديگر نيروهايي كه در مورد او عمل ميكنند نيز بستگي دارد.اما در مجموع، چون اين عامل احتمال ضديت روشنفكر با سرمايه داری را افزايش مي دهد، نسبت روشنفكران ضدسرمايه داري را نيز بالا مي برد. تبيين ما از نوع دوم خواهد بود، و عاملي را مشخص خواهد كرد كه روشنفكران را به نگرش های ضدسرمايه داری متمايل ميكند بي آنكه در هيچ مورد خاص تضميني در اين زمينه بدهد. Continue reading